- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام رضا علیه السلام
به پـای بـوس قـدومت زمین مهـیـا شد ز نـور مضجـع تو آسـمـان مـصفـا شد غریب نام تو گویند و سخت در عجبم که این غریب چه منزل گزین دلها شد
: امتیاز
|
مدح و توسل به امام رضا علیهالسلام
در حریم رضوی دل، چو ز اغیار جداست زائر کوی رضا شامل الطاف خـداست بین هر صحن بود زمزم اشکی جاری سعی هر صحن به حق، افضلِ هر سعی وصفاست حرفی از جنت فردوس در این کوی مزن که بهشت همه عشاق سر کوی رضاست هرکه یک بار رود او به سه جا می آید بسکه ارباب به اربابی خود بی همتاست جای جای حرمش، گـنـبد و ایـوان طلا بهر ما همچو حریم نجف و کرب و بلاست هر طـرف دیـده فـتـد جانب سـقـا خـانه گوئیا صحنۀ یک عـلـقـمـۀ بی سقـاست گفته خود هست دو تن، باب همه جاجاتم یک جوادم؛ دگری مادر خوبم زهراست
: امتیاز
|
مدح و توسل به امام رضا علیهالسلام
دامــن آلـــوده و بــار گـــنـــاه آورده ام گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست بـر امـام مـهـربـان خـود پـنـاه آورده ام هر که آرد تحفه ای در محضر مولای خود من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام در کرم شه را گدا باید؛ گدا را نیز شاه من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام بر کبوترهای صحنت هدیۀ ناقابلی است گندم اشکی که در این بارگـاه آورده ام ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل نامه ای چون دود آه خود سیاه آورده ام نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد رو به سـوی مظهـر عـفـو اله آورده ام ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند قطره ای بودم به این دریا پناه آورده ام گر چه هستم قطره ای ناچیز، یک دریای اشک هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش من فقـیرم دست خالی را گواه آورده ام "میثما" مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام
: امتیاز
|
سرود ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
آمـد بـه دنـیـا؛ دخــتــر زهــرا یــاس بــهــشـت؛ امّ ابــیــهـــا آمده خـورشیـد فـردای محـشر سورۀ کوثر موسی بن جعـفـر معصومه ای و نور الهُدایی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲) *********************************** مدیحه خـوانش همه عالم است هرچه گویم از مقامش کم است حُسن او جلوۀ خورشید وماه است تـفـسـیـر انّـمـا یُـریـدُ الله اسـت کریمه ای و بحر عطایی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲) *********************************** عالَم در مُـلکِ بی حَدّ تو شد گُم از بـرکتِ تو فـیـضـیّـه شد قُـم از ازل بــا نــام تـو آشــنــایــم خـاک پـای زُوّارت تــوتـیـایـم تو که امـیـدِ دلِ گـدایـی دار و ندار امام رضایی نـور هـدایت؛ جانم فدایت ** نور هدایت؛ جانم فدایت (۲)
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
اولیـن بـیت غـزل وارۀ ذیـقـعـده تـویی نیکـی مـاه از این مطـلع زیـبـا پیداست مــژدۀ آمــدنـت حـضـرت صـادق داده زین جهت منتظر آمدنت ارض و سماست
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
تـا دلـم از نـفـس افــتـاد، پـنـاهــم دادی بـه حـرم بـرده ای و اذن نـگـاهـم دادی الـســلام ای هــمـۀ دار و نــدار دل مـا روبـروی حـرمـت گــرم تـمـاشـا بـودم غـرق در خـلـسه و در عـالـم بالا بودم ما که مدیون تو و لطف خـدایت هستیم تا قیامت حرمت، چون حرم فاطمه است زائرت شامل لطف و کرم فاطمه است دست بر دامـن تو ذکـر تـوسـل کـردیـم هرکه مشتاق تو شد، عقل به کف آورده در بـیابان، حـرمت دُرّ و صدف آورده تو که هستی که همه محو کمالت هستند زیـنـب ثـانـی این طـایـفـه هـستـی بـانو قـفـل این قـلب مرا خوب شکـستی بانو آمـدی تـا به بـرادر بـرسی، امـا حـیف مـثـل زیـنـب غــم دوری بـرادر دیـدی نـالـه و اشک و پـریـشـانی مـادر دیدی تو غم یار کشیدی، نه که غارت شده ای
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم، بانو جهانِ ماست بدون تو چون عدم، بانو هزار و یك در رحمت به روی ما وا شد چو آمدیم به صحـن تو صبحـدم، بانو نـمی شـدیـم جـدا از حـریـم تان، حـتّـیٰ نـداشتـیـم اگر داغ و درد و غـم، بـانـو از آستان ملك پاسبان تان، عُـمری ست نـدیـده ایـم بِـه والله، جُــز كــرم، بـانـو نفس نفس زدن ماست وقف نوكری ات چرا كه فرصت عُمْر است مُغتنم، بانو اگـرچه خـاك كـف پـات نـیـسـتـیم، امّا غـبـار راه تو هـسـتیــم دست كم، بـانو دُرُست، بهره ای از شاعری نبردم من ولی به عـشـق شما می زنـم قـلـم، بانو درون پوست خود از شعف نمی گُنجم همین كه دور و برت می زنم قدم، بانو یكی دو تا كه نه، اینجا هـزارها سائـل شـدند یـك شـبـه نـزدِ تو مُحـتـشم، بانو امـام زادۀ بـی مثـلِ واجـبُ الـتَّعـظـیـم به محضر تو فلك گشته است خَم، بانو چو میرزای قمی و چونان بروجردی مـجـاوران تو هـسـتـنـد مـحـتـرم، بانو مُــدام در ره اثـبـاتِ جُـرم مـی كـوشـد كسی كه شد به ولای تو مُـتّـهـم، بـانو به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم نـمی خـوریـم به اسـم شـما قـسـم، بانو رواست این كه بخـوانیم زینـبت وقتی دو خواهـرید، ز هر حیث مثل هم، بانو
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
با نور خویش کرده خدا،جلوه گر تو را بخشیده از جلالت خود، زیب و فر تو را خاتون عالمی،که چنین خواست از ازل با آفـتاب عـصمت خود، مفـتخـر تو را معصومه ای و دختر موسی ابن جعفری چون جان گرفته، ضامن آهو به بر تو را نام تو هـست فـاطـمـه و در مـدیـح تو فـرمـوده اند بـارها، فـداهـا، پـدر تو را قـدّوسـیــان عــالــم بـالا نـظــر کـنـنـد خانم به چشم فاطمه پا تا به سر تو را ای گل که وقت شستن صورت، زسلسبیل آرند آب، حـور و پـری روی پر تو را خورشید، سر ز مشرق خاور نمی زند در هـالـه ای ز نـور، نبـیـنـد اگر تو را هرشب ستاره؛دور و برت چرخ میزند نجوای ماه مـدح و ثنـا تا سحـر تو را محـراب توست، قـبلگه پـرنـیان صبح در سجده اند زمزم و حِجر و حَجر تو را عِـطر نجـابت هـمۀ یـاسهـا، سِـزاست قـربان کـند خـلیـل، ذبـیحـی دگر تو را وقتی به سِیرِعرش، قدم میزنی به نور هـمراه می شوند، هـزاران قـمـر تو را زیبَد شفـاعت هـمه عـالـم، زِ مرحـمـت در محـشر، ای ملیکـۀ والا گُهر تو را آئیـنه پوش نجـمـه و آن سـوی بـاوری کی؟میتوان شناخت،در این مختصر تورا آری؛ کـریمه ای و مـرا رد نمی کـنـی دست تـهـی؛ شنـاخته ام ایـنـقـدر تو را
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
یــزدان بـه بـشـر آینـه ای انـور داد یک عـالِمــه و کـریـمــۀ دیـگـر داد امـروز خـدا به دست جـبـریل امین یک دستۀ گـل به موسیِ جعـفر داد ******* سید هاشم وفائی ******* از خـاک در عـشـق تـیـمـم گـیـریـد در دست گـلـی غـرق تبـسم گـیـرید از یـمـن قـدوم حضرت معـصـومه عـیـدی ز کـف امـام هـشـتـم گـیرید ******* سید هاشم وفائی ******* عنوان این حدیث که از صادق و رضاست بر دوستان آل عـلـی مایـۀ رجـاست فـرمـوده انـد آن دو امـام بـزرگـوار ای شیعه شهر قم حرم اهلبیت ماست ******* ولی الله کلامی زنجانی ******* معصومـه ای کـریمۀ والای اهلبیت گـنـجـیـنـۀ ولایت کـبـرای اهـلبیت اخت الرّضا و دختر موسی بن جعفری قـبـرت به قـم نشان تجـلای اهلبیت ******* ولی الله کلامی زنجانی *******
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
هر کس به احـتـرام مـقـام تو خـم نشد آقـا نـشـد؛ بـزرگ نشد؛ مـحـتـرم نـشد دل خـسته بود و راهی این آستـانه شد دل خـستـه بود و راهـی بـاغ ارم نشد گـفـتـند مـرقـدت حـرم آل فاطمه است با این حساب هیچ کسی بی حـرم نشد این حـاجـت من است الـهی قـلـم شود دسـتـم اگـر بـرای تو بـانـو قـلـم نـشـد شکر خـدا که شـامـل لـطف شـما شدم ما شـاعـرت شدیـم ولی محـتـشـم نشد می خواستم برای تو بهتر از این غزل من را ببخش آنچه که می خواستم نشد
: امتیاز
|
مدح و ولادت حضرت معصومه سلام الله علیها
حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است از رضایی شدن تک تک ما معلوم است دل مـسلمان شـدۀ فاطـمۀ معصوم است همگی مستی خود را ز همین خُـم داریم هـرچـه داریـم هـمـه از حـرم قــم داریـم به غـبار قـدم وصـف تـو محـشر برسد پای توصیـف تـو بایـد که بـرادر برسد تا که در شأن تو مـضمون برابر برسد جای آنست که یـک سـورۀ کوثر برسد لال در محضر تو بودن ما، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است از گـل خـندۀ تـو دهـر معطر شده است خواهری زینت آغوش برادر شده است تـا کـه قــنــداقـۀ تـو دسـت بـرادر افـتـاد گوییـا حـق به حسـین بن عـلی زیـنب داد کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک سـایـۀ چـادر تـو پـهـن شـده در افـلاک تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک من چگویم پـدرت گفت ابوک به فداک بــگـــذاریــد بـــدانـــنــد تـــمـــام دنـــیــا پـای ایـن درس گـرفـتـیـم مـسـلـمـانی را کرمـت جلـوه ای از بـارش بـاران دارد سـفــرۀ مـا ز کـرم خـانـۀ تـو نـان دارد این همان نیک سرشتی است که انسان دارد کـه ارادت بـه تـو و شاه خراسان دارد محک عشق تو در سینه انسان کافی است هر کسی عـشق نورزد به شما آدم نیست دست از عشق محال است که ما برداریم عشق خاک قـدمت بود، اگر سر داریم از بـهـار نـفـسـت شهـر نـیـاسـر داریـم عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم از زمـانی که قـدم هـای تـو آمـد این سـو نـمـک سـفــرۀ ایـران شـده قــم ای بـانـو مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات می نویسم به تو از تشـنه لب آب فرات هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات پـرچم گـنـبـد تـو عـرشۀ کشـتـی نجـات کاش میشد که به دست تو خـدایی بشویم تـا مـحــرم هـمـگی کـربـبـلایـی بـشـویـم
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
عمـری غُـبارِ حضرتِ معصومه ایم ما تا در جـوارِ حضـرتِ معـصـومه ایم ما اهـلِ دیـارِ حضـرتِ مـعـصومـه ایم مـا ای آرزویِ پــنــجــره فـــولاد آمــدیــم ای قـبـلـه گـاهِ طـاقِ گـوهـرشـاد آمـدیـم تـا نـور مـی دَمـی بـه تـمـامِ چـراغ هــا رَد مـی شـویـم مثـل نـسـیـم از رواق ها ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو مـا گَشته ایم هیـچ غَمـی نیسـت پیشِ تو روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست از خـادمـانِ کعـبـۀ دارالشـفـایِ تـوست بـا لطفِ مـادرانه ات اِحیـا شدیـم شُـکر بِـرکـه نَـه، رود نَـه، دریـا شدیـم شُـکـر بانو ! اگـر چـه پیـش تـو خِشتِ مُحَقَریم از خِـشت هایِ خانـۀ موسی بنِ جعفَریم مـا را نـشـان گـرفت اگرچـه مَـلالِ غَم هر چند پُر شده هـمه جا قیل و قالِ غَم تـا ســر ســپــردۀ عَــلَـم زیــنــبــیـه ایـم سـر میـدهـیم و مَـردِ غَــمِ زیـنـبـیــه ایم
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
بانـو بهشت گـوشۀ پنهـان چشم توست دریـا همیشه تشنـۀ بـاران چشم توست با تو بهار مانـدنی است و فـرشته وار تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست پایین پای درس تو عمری نشسته است هاجر همان که جزو مریدان چشم توست ای جـانـماز هرشـبـه ات بال جـبـرییل قـبـلـه تمام مـایـل ایـمـان چـشم توست تـوحـیـد از کـلام شـمـا آب می خـورد ایران ما هـنـوز مسلـمان چـشم توست اقـرار مـی کـنـم که قـلـم لال مـی شـود هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست در ریشه های بـاور شعـرم حـلول کن شرمنـده ام بضاعـت من را قـبـول کن
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
یکباره ریخت باده و ساغر شکسته شد شیخ الائمه حـرمتـش آخـر شکـسته شد آتـش گـرفـت بـار دگـر خــانــۀ عــلــی شاید به ضربـۀ لـگـدی در شکـسته شد ای کـاش می گذاشت که عمامه سر کند خـیـرالعـبـاد بین همه سـر شـکـسته شد باید قسم مگر بخورد؟! صادق است او در مجلسی که قیمت گوهر شکسته شد یک پیر مرد، پای پیاده، به روی خاک قدی خـمیده داشت که دیگر شکسته شد سیـلی به خـانـوادۀ او خورد؟ نه نخورد اصلا سر کسی سر معـبر شکسته شد؟ پای پـیـاده در پس مرکـب دوید و گفت عـمـه رقـیـه ام چـقـدر پـر شکـستـه شد در کربلا به نالۀ محزون سه ساله گفت: سقا که رفت حـرمتم از سر شکسته شد بابا نـگـاه کن که چـنـان زجـر زد مـرا دندان من شبـیه تو دلـبـر شکـستـه شد"
: امتیاز
|
شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
کاش خاموش کُنَد اشک، مُصلایش را کـاش گـیـرند کـمی زیـرِ بغـلهـایش را او خودش خواسته تا روضۀ مادر گیرد جُـرأتِ خـویش نـبـیـنـید مُـدارایـش را او علی هست به کوچه نکشیدش اینبار زنـده کـردید دوباره غـمِ غـمهـایش را قنفذ از راه از آن لحظه كه آمد می زد می زند تا شکـند بـازویِ زهـرایش را دست بگذاشت به زانو نفـسش تند شده عمۀ کوچک خود دید و نفس هایش را خیزران بود و سَر و طشتِ طلا و مشروب کـاش می شد که نبـیـنـد لبِ بابایـش را
: امتیاز
|
مدح امام جعفر صادق علیه السلام
کسی که وحـی در آییـنۀ کـلامش بود حدیث نور به لبها علی الـدوامش بود نگین چمبر افـلاکیان صداقـت اوست که صدق پرتوی از چلچراغ نامش بود نـیـایش سحـر او شمـیـم جـنت داشت سپیده چشمۀ نوری ز هر سلامش بود به پاس رویش اندیـشه های ناب بشر قـیـام عـلـمـی او برترین قـیـامش بود به راه شر مرو از روی جهل و نادانی که راه خیر بشر شیوه و مرامش بود ولی شنـاس نگـشـتـیـم ورنه می دانیم جواب ما همه در حرکت غلامش بود چقدر زحمت ما را کشید و وقت وداع نـمـاز اول وقت آخـرین پـیـامش بـود چه التـفـات به خـاصان کند خـدا داند نسیم شعر وفایی ز لطف عـامش بود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
کــاش مـیشــد بگـذارنــد مُهیـا گــردد شبِ او صبـح به محـرابِ مصلا گردد شبِ او صبح نشد، نیمه شب او را بردند تا که با زخمِ زبان آن شبش احیا گردد درِ آتـش زده کــم بــود بیـاُفتـد رویَــش بـاز کـم بود که میخی به تَنی جا گردد پیشِ طفلان پِیِ مَرکب پدر پیری رفت تـا کـه این کوچـه پُر از نـالۀ بابا گردد روضۀ غربتِ پـیـری کـه بـه زانو آمد بــه امیـدی کــه گُـلِ گُمشده پیدا گــردد پیــرمـردی بــه ســرِ نعشِ جوانش آمد شـاهــدِ کَــم شـدنـش وقـت تَقَـلا گــردد اِربــاً اِربــا بــدنی دیـد به دستش فهمید هــرچــه کردند نشـد تیغِ دگر جا گردد دشنه و تیغ و تبر دست به دست هم داد بــدنـی بــاز شــود مثــل معمــا گــردد دست و پا زد پسری تا پدری جان بدهد دست و پا زد پسری تا کمری تا گردد چشم را نیزه گرفته است اگر چشمی بود کـاش می شـد نظرش قـسمتِ بابا گردد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه السلام
ای دو صد یوسف صدّیق به صدق تو گواه ای عـلــوم همـه بـا کـوه کمـالت پَـر کاه دو جـهان زندۀ چشم تو به یک نیـم نگاه تا زمان هست تو از گردش چرخی آگاه شهریـاران؛ سر کـوی تو گدایِ سـرِ راه شــیـــخ والـای ائــمّــه ولــی امــر الـلّـه صـدق تابنـده چراغـی بود از مکتب تـو علـم تا علـم شـود بـوسه زند بـر لب تـو عرشیان دسته ای از خـاک نشینان توأند فرشیان از همه سو دست به دامان توأند علـم ها گوهـری از لعل دُر افشـان توأند حلم ها ذکر خـوشی بــر لب خندان توأند بحـرهـا تشــنـۀ یـک قطـرۀ بـاران توأند سرو قـدّان جهـان ســر به گریبـان توأند علم از روز ازل سائـل دیرینـۀ تو است آنچه در سینه خلق است در آیینۀ تو است لاله ای نیست که از دامن بستان تو نیست طایری نیست که در باغ ثنا خوان تو نیست آیه ای نیست که محتاج به برهان تو نیست گوهری نیست که از بحر خروشان تو نیست ذرّه ای نیست که از مهر درخشان تو نیست پدر شیـمی جـز جـابـر حیّـان تــو نیـست علم تو مشعل و خلق و دو جهان انجمنی آیـة الکرسـی از کـرسی درست سخنـی سـرّ سرو علـن از تـو است امام صادق فیض هر انجمن از تو است امام صادق حُسن خُلق حَسن از تو است امام صادق سبزی این چمـن از تو است امام صادق سیر چرخ کهـن از تو است امام صادق همگان را سخن از تو اسـت امام صادق تا که این چار اُم و هفت اَب و نه طاق است مؤمن طاق تو در عالم هستی طاق است دهـر دانشگـه و استـاد سـخـن دانـش تـو کـلّ قـرآن سخن داور و بـرهـانــش تــو حق به دور تو کند گردش و میزانش تو مـؤمـن پــاک بــود پـایــۀ ایـمـانــش تــو درد جان نیـز طبیبـش تو و درمانـش تو علـم نـور است ولی مـشـعـل تابـانش تو تا زمان است و به هر مرحله می تازد علم از تو می گوید و دائم به تو می نازد علم پیشرو تر بسی از دور زمان مکتب تو است ثمر خون حسین ابن علی بر لب تو است راه حق مذهب تو مذهب تو مذهب تو است آسمان شیفتـۀ زمزمه های شب تو اسـت نفس سوختگان شعلۀ تاب و تب تو است نور قرآن ز درخشندگی کوکب تو است اهـل توحـیـد که این قـدرِ مجـلّـل دارنــد هر چه دارنـد ز توحـیـد مفضّـل دارنـــد باغـبانـی و بُـوَد مـلـک جهـان گـلـزارت گـرم تــا دامـنــۀ حـشــر بُــود بــازارت گوهـر وحی فـرو ریخـتــه از گـفـتـارت بـوسـۀ عـلـم بُـوَد بـر لب گَوهــر بـارت دیـــدن روی خــداونــد بُـــوَد دیـــدارت ای طبـیبانِ هـمه خـلـقِ جـهـان بـیمـارت ای خوش آن یار که تو یار و طبیبش باشی خوشتر آن درد که تنها تو طبیبـش باشی ای که خوانده است خداوند به قرآن نورت نــوری و سـینه خوبـان دو عالم طورت ملک جان خانۀ دل ها همگان معمـورت انس و جنّ و ملک و حور و پری مأمورت چه جفاهـا کـه رسیـد از ستم مـنصورت کرد از خانــه و از شهــر پیمبـر دورت بــود آگـاه عــدو از مـحـن جـانکــاهــت برد بـا فرق بـرهـنـه سـوی قربانگاهـت کثـرت سنّ تو و این هـمه آزار ای وای آفـتـاب حـق و بـیـداد شـب تـار ای وای برق شمشیر و رخ حجّت دادار ای وای دوست در سلسـلۀ دشـمن غـدّار ای وای خـانـۀ حـجّـت حقّ و شرر نـار ای وای صدمۀ خار ستم بر گل بی خار ای وای پـاسـخ آن هـمــه خـوبـی شـرر آذر بـود بیـت آتـش زده ارثیّــه ای از مـادر بــود آخر از زهـر جفا رفت وجودت در تاب جـگــر خـونـجـگـر پارۀ زهـرا شــد آب ریخت از دیدۀ یاران به عزای تو گلاب جگر موسی جعفـر شد از این داغ کباب بعد از آن غربت و مظلومیت و رنج و عذاب بوتـراب دگـری باز نهـان شـد به تـراب در عزای تو جهـان صحنۀ محشر گردید تـــازه در مـاتـم تـو داغ پـیـمـبـر گـردید ای سـلام هــمـه بــر تـربـت بـی زوّارت غــم بـسـیـار مـحـبّــان ز غــم بـسیـارت به چه تقصیـر عدو ایـن همه داد آزارت وامصـیبت که چه کردند به قلـب زارت بُــرد سر بـر فلک از خانه شرار نـارت ریخت اعجاز خلیـل از لب گوهر بارت شد خموش آتش و بهر تو دل عالم سوخت بیشتر از همه زین غم جگر میثم سوخت
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیهالسلام
صـادق آل مصطـفی، رفـته از دنـیـا رخت عـزا شد بر تن مادرش زهرا ای آسمان خون گریه کن در غم صادق عـالـم شـد حـسـیـنـیـۀ مــاتـم صـادق واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا ********************************** زهــر جـفـا آتـش زده بــر دل مـولا خـنـدۀ سـتــم بـر لـب قــاتــل مـــولا آن آقـایـی کـه خـدایـی کـنـد دلهـا را احـادیـثـش کـربـلایـی کـنـد دلـهـا را واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا ********************************** به فاطمه نور دو عین حضرت صادق بانی روضۀ حسین حضرت صادق چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب زنده شد در دل زارش روضۀ زینب واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا ********************************** خـیــمـه هـای آل عـبـا آتـش گـرفـتـه دامـان طـفـل بـی نـوا آتـش گـرفـتـه ما بین حـرم تا مـیـدان لالـه ها پرپر آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا؛ واویلتا واویلتا؛ آه و واویلا
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیهالسلام
ای به رخسار تو نـور سرمد یوسف مرتـضی سبـط احـمـد مـــیـــوۀ قــلــب ام ابـــیــهـــا سـیّـدی جـعــفـر بـن مـحـمّــد ای عـلـم تـو خـدایـی ** ای مـعـنی آقـایـی ** روشـنـگـر دلـهـایـی آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲) ****************************** آرزویـم بُـود یـابـن الــزهــرا که شوم در رَهَـت عـبد لایق در شب ظُلمَت و جهل و غفلت نور هر محـفـلی، قـالَ صادق ما اهل غفلت هستیم ** دل بر عطایت بستیم ** در راه تو بنشستیم آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲) ****************************** غـصه دارِ غــمِ روی زهــرا آیـد از در گهـت بـوی زهـرا زهـر کینه به جانت اثـر کرد که شـدی زائـر کـوی زهــرا چون بیـت تو با آذر ** شد از جـفـا شعله ور ** شد زنده یاد مـادر آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲) ****************************** مـروۀ عـشـق تـو قـبـر مـادر ای صفـایت صـفـای مـدیـنـه خـانـۀ تـو حــســیــنـۀ اشــک بـوده در کـوچـه های مـدیـنـه آه یـاد فرق اکـبـر ** آه یـاد حَـلـقِ اصغـر ** آه یـاد جـسـم بی سـر آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله؛ آه یا اباعبدالله (۲)
: امتیاز
|
ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیهالسلام
آی عاشقی که میزنی به یاد غربتم به سینه انشالله قسمتت بشه به زودی مکه ومدینه هـنوزم تو گـوش تاریخ سوز اشک و ناله هامه عـاشـقـا این رو بـدانـیـد مـادرم صاحب عـزامـه من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲) **************************** همین یک نکته کافی معنی غربت و بدانی مزار من خـاکـیِّ و حتی نداره سایـبانی غـیـر مهـدی نیـمه شبها کس نمی گـیـره سـراغم مــدرک غــریــبـــیِّ من قـبر بی شمع و چـراغم من غریبم من غریبم؛ من غریبم من غریبم (۲) **************************** ولی همه اینها فدای اون غریبی که فدا شد تشنه لب فـدای اسلام و شریعت خدا شد پشت ابر فتنه رفت، اون مـاه غـم نـشـان گــودال نهـی از مـنـکـر نـمـوده غرق خون میان گودال واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲) **************************** بین مقتل ناله ها کمتر بزن؛ شهید عریان پیش زینب دست و پا کمتر بزن؛ ذبیح عطشان بوسه ها زده به جسمت نیزه و شمشیر و خنجر فـاطـمـه گـویـد به نـالـه یا حـسین غـریب مـادر واحـسیـنا واحـسیـنا؛ واحـسیـنا واحـسیـنا (۲)
: امتیاز
|